عزیز غایب از نظر

ای پناه بی پناهان به چه کار آید چشم اگر به روی آن عزیز غایب از نظر ، گشوده نشود و به چه کار آید دل اگر قربانی ظهور نگردد.

ای ملجأ نورانی ، زنگیمان بی سامان است . بیا که به یاد تو ، قنوت فرج می خوانیم و زمین را آفتاب فرش می کنیم . ای مولای من بیا که بی تو ، در عشق تنهاترنیم . عصرهای جمعه غم هجر روی تو طاقتمان را طاق کرده است . باور کن که دلتنگی شیعه بس سنگین است .

من مجنون وار سر به بیابان نهاده ام و تو را بسیار می خوانم «یا صاحب الزمان ادرکنی» و شما آقای نورانی من بخوان ، بخوان به نام شین شیعه که عین شهادت است . بخوان به نام عین شیعه که علی و محراب شهادت است  . بخوان به یای شیعه که فریاد کبوتران سپید هشت سال دفاع مقدس و رمز های عملیات های سپید جامگان کربلای ایران است . یا حسین ، یا زهرا، یا قمر بنی هاشم . جد تو به کدامین رمز تشنه کام و عطشان در نینوا به قلب دشمن حمله ور می شد . های شیعه صدای هق هق علی و چاه تنهایی علی است . مولای من انگار شیعه نیز مظلومیت علی و حسین و فاطمه و انجم طاهره را به یکباره به دوش کشیده است و در کوچه پس کوچه های تنهایی به دنبال ملجأی می گردد . ای آفتاب  عشق بیا که سجده شیعه طولانی شد اگر نیایی عیبی ندارد دستانم را پر از دعا می کنم و پیاله ی مهربان دلم را بدرقه ی راهت می کنم و هزاران بار زمزمه می کنم و می گویم:

آن سفر کرده که صد قافله دل همراه اوست      هر کجا هست خدایا به سلامت دارش

امّا نه ، نه بیا در سلامت بیا . پای بر دیدگانمان بنه و بغض شیعه را وا کن . بیا مهدی جان که در ته دلم یک دنیا دلتنگی برایت گذاشته ام . عصر جمعه ها دعای سمات می خوانیم و دیدنت را بهانه بسیار داریم . دل در طواف کعبه است و چشم جستجوگر رد پای تو . خدایا چه سخت است هجر یار و چه سخت تر در انتظار یار ، واله و شیدا در کوی و برزن ، دوان دوان به آسمان نگریستن . راستی تا در ایوان خانه نشسته ایم و در منزل را آب و جارو کرده ایم چشمان خود را به در دوخته ایم امّا چرا آنگه که واله و شیدا می شویم به آسمان می نگریم و اشک ریزان خدا خدا می کنیم مگر قرار است مهدی من از آسمان فرود آید یا در کنار کعبه زائر پا برهنه خار مغیلان آزار دیده را زیارت می کنیم . در کجا ؟ در همه جا . من او را می بینم امّا او را نمی شناسم او ما را می بیند و رأفت حسی دارد . همه ی ائمه رئوفند امّا مولای من هم رئوف است . باور کن دیگر در آن سوی دلتنگی ، نوازشت را حس می کنم دست های خالی ام بوی گریه گرفته اند  از آن زمان که رفته ای دلم به مهمانی شب رفته است آقای من » ما یک قبیله دردیم و آه امّا در مکتب عشقِ به حسین ثبت است بر جریده ی عالم دوام ما . دلم را به ضریح تو گره می زنم و هر کجا رَوی من به دنبال تو می آیم . آهوی رمیده از چنگال صیاد ، به یک ضامن آهوی دیگر نیاز دارد . نشان بده که تو کجایی تا چشمان اشک آلودم را به پای تو بمالم . مولا ، مأمنِ امنِ من ، تویی . سحرگهان که نسیم با بوی دل انگیز صبا و آلاله های شاهد از راه می رسد . قسم به تو می خورند و دعای فرج را در بزم مینوی فرشتگان به زمزمه شاهد از راه می رسد . قسم  به تو می خورند و دعای فرج را در بزم مینوی فرشتگان به زمزمه نشسته اند . ای آن که به هر کس و همه چیز مهربانی ، فرج بقیه الله الاعظم را نزدیک فرما . آمین