روش شناسی انقلاب های رنگی

در عملیات بی ثبات سازی، با تحمیل بحران‌های طراحی شده در عرصه‌های فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و اجتماعی و همچنین اقدامات ضد امنیتی، عملاً فضای روانی کشور هدف را به صورت فزاینده‌ای نا امن می‌سازند. لازم به ذکر است که در رویکرد جنگ نرم، روش‌ها و رهیافت‌های متفاوتی وجود دارد که در اینجا می‌توان به دو روش عمده "دیپلماسی سیاه " و "فروپاشی از درون " اشاره کرد: رهیافت دیپلماسی سیاه، ضمن اعتقاد به کاربرد روش‌های مسالمت‌آمیز جنگ سیاسی- فرهنگی " جنگ نرم، روابط رسمی با دولت جمهوری اسلامی را براساس سیاست فشار از بالا و همراه سازی از پایان توصیه می‌کند. کمیته خطر جاری و مؤسسه هوور مروجان این دیدگاه در غربند. اعضای این دو کمیته که برخی از مقامات بلندپایه سیاسی - امنیتی و محققان مؤسسات آمریکایی‌اند، به جناح محافظه‌کار واقع‌گرا تعلق دارند. کمیته خطر جاری از سال 1950 همزمان با آغاز جنگ سرد، به عنوان تشکیلاتی به منظور تحقق اهداف مدیریت افکار و ایجاد اجماع برای مقابله با توسعه نفوذ شوروی سابق عمل می‌کرد. این کمیته در سال 2004 گزارشی با عنوان "ایران یک رویکرد جدید " ارائه داد که در این گزارش با رویکرد جنگ نرم، تهدیدات ناشی از جمهوری اسلامی را بررسی و سپس راهکارهایی را برای مقابله ارائه کرد که عبارت است از: حمایت مالی از شبکه‌های تروریستی، جلوگیری از تحقق طرح خاورمیانه و روند صلح، تلاش به منظور استیلای ایدئولوژیک بر کل منطقه به عنوان تهدیدات جمهوری اسلامی و همچنین اعلان رسمی تمایل به برقراری رابطه با ایران، گسترش رسانه‌های ضدایرانی، حمایت از اپوزیسیون خارج‌نشین ایران، تخریب ارکان نظام جمهوری اسلامی، اعمال تحریم‌های هوشمند علیه ایران، انهدام توانایی هسته‌ای ایران در صورت تمکین نکردن، به عنوان راهبرد پیشنهاد شده است. در سال 1919 هربرت هوور، سی و یکمین رئیس‌جمهوری آمریکا مؤسسه هوور را تأسیس کرد. این مؤسسه دو نشریه به نام‌های هوور دایجست و گزیده سیاسی چاپ می‌کند و پروژه دمکراسی در ایران از جمله پروژه‌های مهم این مؤسسه است. در سال 2005 در گزارشی به نام فراسوی تغییرات تدریجی، استراتژی جدیدی در قبال ایران تلاش کرده تا راهبردهای جدیدی را در اختیار دولت‌مردان آمریکایی قراردهد. گرایش کلی این مؤسسه مانند کمیته خطر جاری یک راهبرد ترکیبی از مذاکره مستقیم با دولت ایران، به همراه ارتباط مستقیم با عموم جامعه، برای ایجاد تغییرات ساختاری است. (عبدالله خانی، علی، 1385)

بقیه در ادامه مطلب

دومین رهیافت که با عنوان " فروپاشی از درون " نام گرفته است، بر رابطه با جامعه، سازمان‌ها، گروه‌ها و افراد مختلف کشورهای معارض و مخالف به منظور ایجاد تغییرات ساختاری تأکید‌ دارد و هرگونه رابطه رسمی با دولت‌ ایران را‌ بی‌تأثیر و مردود می‌داند. مروجان این دیدگاه، بنیاد اعانه ملی برای دمکراسی و بنیاد دفاع از دمکراسی است. ‌مهم‌تر‌ین موضوعاتی که این جریان فکری پیشنهاد می‌کند، شامل راه‌اندازی جنبش‌های فرهنگی - اجتماعی، ایجاد اتحاد در اپوزیسیون خارج‌نشین، طراحی و اجرای روش‌های مسالمت‌آمیز و سازماندهی طرحی نوین با عنوان "یاوری به دمکراسی " است. در کادر مدیریت بنیاد اعانه ملی برای دمکراسی افرادی چون فرانسیس فوکویاما نظریه‌پرداز پایان تاریخ، حضور فعال دارند. این بنیاد در کمک مالی به مبارزات انتخاباتی، اتحادیه‌ها، گروه‌های دانشجویی، رسانه‌ها و احزاب سیاسی در کشورهای گوناگون‌ به‌ویژه از سال 1992 نقش شناخته شده و اساسی داشته است و سالانه از کنگره آمریکا ‌برای این مأموریت‌ها بودجه دریافت می‌کند. بنیاد دفاع از دمکراسی معروف به خانه آزادی که پس از جنگ جهانی دوم تشکیل می‌شد، دارای سوابق فعالیت در مبارزه با کمونیسم است. با تأسیس ناتو، این سازمان (خانه آزادی) به بازوی فرهنگی ناتو تبدیل شده است. در طول جنگ سرد در جنگ روانی علیه شوروی (سابق) نقش فعالی داشت. علاوه بر آن عهده‌دار طرح‌هایی از جمله گسترش و افزایش نفوذ لیبرال دمکراسی در بلوک شرق و آمریکای لاتین است. بعد از حادثه 11 سپتامبر این بنیاد، گسترش حضور منطقه‌ای خود را در خاورمیانه در دستور کار قرار می‌دهد، دفاتری را در اردن، الجزایر، ازبکستان، قزاقستان، اوکراین، مجارستان، لهستان، بوسنی، صربستان، رومانی، مکزیک راه‌اندازی کرده است و در سال 2005 کتابی با عنوان "چگونه باید به آزادی دست یافت " منتشر کرد که در آن تاکتیک‌ها و روش‌های براندازی آرام را در سه دهه گذشته بررسی کرده است. (همان، ص 114) خانه آزادی در جریان انقلاب لاله قرقیزستان از جمله سازمان‌های به اصطلاح غیردولتی بود که در کنار بنیاد اعانه ملی ایجاد می‌شود. تولکان اسماعیل‌اف، رهبر جامعه مدنی مبارزه با فساد، کتاب جین شارب را در قرقیزستان ترجمه و توزیع کرد و آن را انجیل انقلاب‌های رنگی می‌نامند. به عنوان جمع بندی در این بخش می‌توان گفت در حال حاضر غرب، با گفتمان فرهنگی و با استفاده از قدرت نرم، به رویارویی با انقلاب اسلامی و جهان اسلام می‌پردازد. در همین چارچوب، دشمنان انقلاب اسلامی‌پس از ناکامی‌در مقابله با جمهوری اسلامی‌ایران از طریق تهدیدات سخت (اعم از روش‌های نظامی‌و تحریم اقتصادی و اقدامات ایذایی )، به بهره‌گیری از راهبرد تهدیدنرم روی آورده‌اند. (نک الیاسی 1388). تافلر (1380) بر این باور است که انقلاب اسلامی‌گفتمان نوینی را پدید آورده است که بعد نرم و فرهنگی آن ارجح بر سایر ابعاد است و این واقعیت به سبب احیای نظام ارزشی مبتنی بر خصائص فرهنگی (مذهبی و ملی) هویت نوینی را در مردم جامعه شکل داده است که متمایز از هویت سایر ملل مسلمان است. از دیدگاه بایر، (2008) برای رسوخ در هویت فرهنگی مردم ایران و ایجاد فاصله بین ملت و نظام ایران، باید ابعادی را آماج قرار داد که جمهوری اسلامی ‌ایران از آن به عنوان رمز ماندگاری و افزایش قدرت نفوذ خویش بهره می‌گیرد. ابعادی مانند‌ هویت فرهنگی، جذابیت، حمایت مردمی، مشروعیت سیاسی و احساس فراگیر امنیت همگانی. تیمر من کنت عضو عالی‌رتبه سازمان سیا، کلید اصلی برای ایجاد یک تغییر بنیادین در سیاست‌های ایران را از بین بردن خصوصیات انقلابی رژیم ایران دانست و این فقط با اقدام نظامی ‌و تحریم اقتصادی به دست نمی‌آید. بلکه باید نفوذ روحانیون از بین برود و عقایدانقلابی از درون تهی شود. تامل در متون رسانه‌های فارسی آمریکا و سایر کشور‌های غربی، آشکار می‌سازد که آنان با بهره گیری از ساز وکار‌های روان شناختی و جامعه شناختی، در پی آن هستند تا فرهنگ، روابط و نهاد‌های اجتماعی، احساس دلبستگی و انسجام ملی، وحدت سیاسی و مذهبی و جز آن را آماج فشار و تهدید قرار دهند و زمینه "‌تغییر رفتار " ‌و "‌فروپاشی از درون " را فراهم سازند. پیداست که چنین تهدیدی، به سبب ماهیت غیر مستقیم، پنهان و مشروع نمای خود، خطرناک تر از تهدید سخت و مستقیم است. چه، شواهد روان شناختی زیادی وجود دارد که آشکار می‌سازد اینگونه تهدید‌ها تاثیر عمیق و ناهشیارانه‌ای بر سازمان ذهنی افراد و نظام فرهنگی جامعه و نهاد‌ها و سیستم‌های اجتماعی، بر جای می‌نهد. یا به تعبیر ترکی حمد (ترجمه آموزگار، 1383). همانگونه که اشاره شد بخش قابل توجهی از نظریه پردازان غرب و سیاستمداران آمریکایی براین باورند که، راهبرد نظامی پیشگیرانه در افغانستان، عراق و لبنان را کاملاً ناکارآمد ارزیابی می‌کنند و معتقدند، در صورتی که عملیات فرهنگی- سیاسی و جنگ نرم در براندازی نظام‌های سیاسی موردنظر، همانند تجربه انقلاب‌های رنگی در کشورهای اروپای شرقی و جمهوری‌های استقلال‌یافته شوروی سابق به موفقیت برسد، تبعات ناشی از روش‌های رویکرد تقابل گرایانه را با خود نخواهد داشت.

از توضیحات فوق استفاده می‌شود‌ که ایجاد انقلاب مخملین و رنگی در ایران از طریق نافرمانی مدنی بخشی از راهبرد آمریکا ‌برای تغییر ساختار جمهوری اسلامی ایران از درون می‌باشد که تاکنون به دفعات طراحی شده اما در هر نوبت با شکست مواجه شده است. پیشینه انقلاب مخملی در ایران به سال 1378 و حادثه کوی دانشگاه باز می‌گردد. در روزهای آغازین سال 1378 نتانیاهو، نخست‌وزیر وقت رژیم صهیونیستی، خواستار اجرای فوری پروژه انفجار از درون ساختار حکومتی ایران شد و تأکید‌ کرد: "باید با ایران کاری کرد که همان اتفاقی که در شوروی سابق صورت گرفت، پیش آید و آن هم انفجار از درون است. " در همین راستا یکی از تجدید نظر طلبان نیز طی مصاحبه‌ای با هفته نامه راه نو تصریح کرد انقلاب اسلامی متأثر از الگوی حکومت شوروی سابق است و سرانجام آنها نیز یکسان است؛ در حادثه کوی دانشگاه با القای خبر کذب مبنی بر کشته شدن پنج دانشجو در جریان درگیری با نیروی انتظامی و تشدید این فضا توسط نشریات زنجیره‌ای، هیجان‌گرایی و برانگیختگی در فضای سیاسی جامعه شکل گرفت. در این هنگام تجدید‌نظر طلبان سعی داشتند با گسیل داشتن دانشجویان به سوی بیت رهبری، به زعم خود، پروژه انقلاب مخملی و نافرمانی مدنی را کلید بزنند که با حضور میلیونی مردم در صحنه دفاع از انقلاب و رهبری این توطئه خنثی و عقیم ماند. القای انسداد سیاسی در کشور ( 1379) و تئوریزه کردن مقاومت مدنی ( نافرمانی مدنی) از سوی مسافرین کنفرانس ننگین برلین، مرحله دیگری از ساماندهی انقلاب مخملین در ایران بود. در همین رابطه اکبر گنجی در گفت و گویی با نشریه کریستین ساینس مانیتور تصریح کرد: امیدوارم که انقلاب بدون خونریزی چکسلواکی مدل ایران قرار گیرد. ما قدم به مرحله‌ای از دموکراسی می‌گذاریم که هزینه‌ای دارد. برای رسیدن هر چیز باید بهای آن را داد. این مرحله منجر به ایجاد اغتشاش و آشوب در جریان نشست دفتر تحکیم وحدت در شهر خرم‌آباد گردید.

در سال 1380 شبکه‌های ماهواره‌ای ضد انقلاب، جوانان را به نافرمانی مدنی فراخواندند. بی‌اعتنایی مردم ‌به ویژه جوانان به فراخوان ضد انقلاب آنان را دچار سرخوردگی کرد. در این مرحله نیز دشمنان جمهوری اسلامی ایران، انقلاب مخملین را به نظاره نشسته بودند که همانند مراحل قبلی با ناکامی مواجه گردیدند. پروژه قرقیز ستانیزه کردن انتخابات هفتمین دوره مجلس شورای اسلامی در سال 1383 برنامه دیگری از مجموعه اقدامات تجدید نظر طلبان برای ایجاد گسست در ساختار سیاسی و برهم زدن انسجام اجتماعی بود. این پروژه با استعفای برخی از نمایندگان رد صلاحیت شده مجلس ششم و عده دیگری از مدیران دولتی آغاز شد و در ادامه تحصن نمایندگان مجلس ششم را در پی داشت. بی اعتنایی جامعه به تجدید نظرطلبان و ناآگاهی افراطیون از ظرفیت اجتماعی خود و از همه ‌مهم‌تر‌ قاطعیت رهبر معظم انقلاب اسلامی، این پروژه را نیز با شکست مواجه کرد.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد