پیشینه بحث ولایت فقیه

فقیهان بزرگ شیعه, چنانکه اشاره شد, از آغاز ساماندهى نگارش فقه, در کـنـار و هـمراه بحثهاى فقهى هر جا شایسته دیده از اشاره به مساله و یـا طـرح و بـحـث آن,هـیـچ گاه خوددارى نورزیده و در بحثهاى گوناگون فـقـهـى:نمازجمعه در زمان غیبت, جمع آورى و مصرف خمس و زکات, حکم به رویـت هلال, جهاد, انفال, امر به معروف و نهى از منکر, اولیإ عقد در بـحـث بـیـع و نـکـاح, حجر, قضإ, حدود و... کم و بیش به پاره اى از زوایـاى ولایـت فـقـیه پرداخته اند.

و هر زمان که زمینه هاى اجتماعى و سـیاسى حکومت و ولایت فقیه را سازگار و سازوار بازشناخته اند, به شرح از آن سخن گفته اند.

بـه عنوان نمونه در عصر شاهان صفوى و در روزگار قاجار, به انگیزه ها و دلـیلهاى گوناگون مذهبى, سیاسى و اجتماعى, فقیهان و عالمان دین در عـرصـه سـیـاست و حکومت, کم و بیش داراى جایگاه و نقش چشم گیرى بوده انـد, از ایـن روى, بـحـث ولایت فقیه, به گونه درخور شایسته در کانون گفت وگو و بحثهاى فقهى و فنى قرار گرفته است.

نگارش رساله هاى جداگانه در گزاره ها و بر نهاده هاى عبادى, سیاسى و اجـتـمـاعى اسلام, مانند: نماز جمعه جهاد, خراج1 و... از سوى عالمان دیـن در روزگـار صـفـویان, و طرح مساله ولایت و نیابت عامه فقها, خود شـاهـد عـدلـى اسـت بـر این که اصل مساله ولایت فقیه, هیچ گاه از چشم انـداز فـقـیـهان به دور نبوده و اگر در برهه هایى از زمان کم رنگ و گـذرا مـطرح شده, به خاطر ناسازگارى مزاج روزگار و مهیا نبودن زمینه هـاى سـیـاسـى و اجتماعى, بوده است. محقق کرکى و معاصر وى جناب فاضل قـطـیـفـى دربـاره ولایـت فقیه, حوزه اختیار و قلمرو کارى آن, به چند وچـونـهاى دقیق علمى و فقهى پرداخته اند و محقق کرکى اتفاق اصحاب را بـر ولایـت و نیابت عامه فقها در تمامى امور بسته به اراده جامعه نقل مى کند.2

در دوران قـاجـار, شیخ جعفر کبیر کاشف الغطإ بنا به نیاز زمان, حفظ کـیـان دیـن, بـرقـرارى امنیت و نظام اجتماعى و براى جلوگیرى از هرج ومـرج و دست اندازى و چپاولگرى بیگانگان, حکومت فتحعلى شاه قاجار را بـا اعلام حمایت و پشتیبانى خود مشروعیت بخشید و در جنگ ایران و روس, فـتـوا به واجب بودن پیروى از شاه و فرماندهان نظامى را صادر کرد.3

ادامه مطلب ...

پیشینة تاریخی نظریه ولایت فقیه

در این‌ نوشتار که‌ به‌ واقع‌ نگاهی‌ کوتاه‌ و اجمالی‌ به‌ موضوع‌ «ولایت‌ فقیه» در بستر تاریخی‌ آرای‌ فقیهان‌ دارد از موضوعاتی‌ چون‌ جایگاه‌ مبحث‌ ولایت‌ فقیه‌ در کلام، شیوه‌ عملی‌ و نظری‌ مواجهه‌ برخی‌ از فقیهان‌ با مسئله‌ حکومت‌ در عصر خود و انتصابی‌ بودن‌ حاکمیت‌ فقیه‌ از جانب‌ امام‌معصوم‌ سخن‌ به‌ میان‌ آمده‌است.

این‌ مقوله‌ که: «ولایت‌ فقیه‌ یا مجتهد یک‌ مسئله‌ فقهی‌ مستحدث‌ در میان‌ فقهاست‌ و مشمولیت‌ عام‌ ندارد. ولایت‌ فقیه‌ در یک‌ قرن‌ و نیم‌ پیش‌ برای‌ اولین‌ بار از طرف‌ مرحوم‌ ملا احمد نراقی‌ مطرح‌ گردیده، ادله‌ای‌ برای‌ آن‌ آورده‌ است‌ که‌ فقط‌ اندکی‌ از فقهای‌ معاصر آن‌ راپذیرفته‌اند»، حرف‌ پنهان‌ و آشکار دل‌ بسیاری‌ از نویسندگان‌ جامعة‌ ماست‌ که‌ بدون‌ تحقیق‌ و تفحص‌ بر آن‌ اصرار می‌ورزند. بنابر این‌ مقالة‌ حاضر در واقع‌ یک‌ روشنگری‌ و مختصرنگاری‌ است‌ که‌ امید می‌رود دیگران‌ آن‌ را بسط‌ داده‌ و به‌ روشنی‌ و با توجه، به‌ همه‌ جوانبِ‌ آن‌ نظر کنند. در این‌ مقاله‌ مشخص‌ می‌شود که‌ اعتقاد به‌ ولایت‌ فقیه‌ نه‌ تنها مسئله‌ای‌ مستحدث‌ و جدید نیست. بلکه‌ از شروع‌ غیبت‌ کبرا - اگر نگوییم‌ از زمان‌ پیامبر(ص) - تا به‌ امروز به‌ بررسی‌ گرفته‌ شده‌ است‌ و قریب‌ به‌ اتفاق‌ همه‌ استوانه‌های‌ فقه‌ و فقاهت‌ در این‌ باب‌ مباحثی‌ را مطرح‌ کرده‌اند و برخی‌ از آن‌ بزرگواران‌ موفق‌ به‌ اعمال‌ و اجرای‌ آن‌ شده‌اند.

‌‌آنچه‌ نباید فراموش‌ کرد؛ اینکه‌ ارائة‌ تاریخ‌ نظریة‌ ولایت‌ فقیه‌ کاری‌ سترگ‌ و مباحثی‌ که‌ در این‌ مقاله‌ عرضه‌ می‌شود تاریخی، موضوعی‌ و بسیار مفید و مختصر است. در واقع‌ مبنایی‌ تقریباً‌ تاریخی‌ و موضوعی‌ در اختیار پژوهندگان‌ قرار داده‌ می‌شود تا آنان‌ بتوانند مباحث‌ مربوط‌ را بر پایة‌ آن‌ استوار کنند. به‌ گونه‌ای‌ که‌ هنگام‌ مطالعة‌ دیدگاههای‌ نظریه‌پردازان‌ ولایت‌ فقیه؛ به‌ آن‌ اتکاکنند و موضوعها را در زمینة‌ تاریخی‌ و موضوعی‌ خود قرار دهند [ نمودار ارائه‌ شده‌ (ص‌ 2) در خصوص‌ جایگاه‌ تاریخی‌ هر یک‌ از نظریه‌پردازان‌ خواننده‌ را در فهم‌ مطالب‌ کمک‌ خواهد کرد ].۱به‌ راستی‌ تاریخ‌ آغاز نظریة‌ ولایت‌ فقیه‌ را باید زمان‌ پیامبر(ص) دانست. به‌ طور کلی‌ مسلمانها از صدر اسلام‌ با دو مسئلة‌ اساسی‌ روبرو بوده‌اند: یکی‌ حضور نداشتن‌ پیامبر(ص) در بسیاری‌ از شهرها و دیگری‌ نیاز مبرم‌ به‌ احکام‌ و دستورهای‌ سیاسی‌ و فردی؛ بنابراین‌ به‌ افرادی‌ نیاز داشته‌اند که‌ دستورها را برای‌ آنها تبیین‌ کنند. در واقع‌ نیاز به‌ فقهای‌ بنام‌ در دوران‌ امامان‌ معصوم‌ نیز احساس‌ می‌شده‌ است. ادامه مطلب ...

ولایت از گذشته تا حال (۲)

در این بخش از نوشتار, براى آشنایى با آراى علماى شیعه در موردعموم نیابت ولیّ فقیه, دیدگاه هاى آنان را در سه مرحله بیان مى کنیم:
            الف. دیدگاه علماى شیعه, از قرن چهارم تا دهم هجرى.
            ب. دیدگاه علماى شیعه, از قرن دهم, تا قرن سیزدهم هجرى.
            ج. دیدگاه علماى معاصر.


دیدگاه علماى شیعه از قرن چهارم, تا دهم هجرى
1. شیخ مفید(333 ـ 413هـ.ق.):
وى در مقنعه, عبارتها و جمله هایى دارد که از آنها مى توان ولایت عامه فقیه را فهمید, از جمله مى نویسد: (اما اجراى حدود, وظیفه سلطان اسلام است, که از جانب خداوند گمارده شده است و آنان, همانا ائمه هدى از آل محمد(ص) و کسى است که از سوى آنان به این امر گمارده شده اند, از امیران و حاکمان و فرماندهان. و امامان نیز این امر را به فقهاى شیعه واگذارده اند تا در صورت امکان مسؤولیّت اجرایى آن را بر عهده بگیرند .و بر آنان است که برابر معیارها و ترازهاى شرعى, بین برادران خود قضاوت کنند و در صورت نبود دلیل و مدرک, بین آنان صلح و آشتى بر قرار سازند و هر آنچه براى قاضیان اسلام جعل شده است, به کار بندند; زیرا ائمه (ع) ولایت را به فقیهان واگذارده اند .

اگر کسى از شیعیان به پشتیبانى ستم پیشه اى از او, بر مردم امارت بیابد و ریاست را به گونه ظاهرى از سوى ستمکار امیر باشد, در حقیقت از ناحیه صاحب الامر, امیر است; چرا که خود امام زمان(عج) این اجازه را داده است و این کار را براى او جایز مى داند و کسى که به دلیل جهل به احکام (نداشتن فقاهت) و یا ناتوانى بر اداره امور مردم, که به او واگذار شده, شایستگى ولایت را نداشته باشد, حق ندارد, عهده دار این امر شود و اگر آن را بپذیرد, گناه کار است و از ناحیه صاحب امر , اجازه این کار را ندارد. صاحب الامرى که همه ولایتها به او بر مى گردد.)1

از فراز بالا چند نکته استفاده مى شود:

1.با توجه به آغاز و پایان عبارت بالا, آنچه در این جا بیان شده , مربوط به فقهاى شیعه است.آنان, آگاه به احکام و آموزه هاى اسلام, تواناى به بازشناسى و بست و گشاد کارها و حلّ اختلافهاند.اجراى حدود اسلامى, به آنان واگذار شده و در این مورد از ناحیه صاحب الامر, ولایت دارند.

2. در این کلام شیخ مفید, عباراتى است که بر فقیه, با عنوان حاکم جامعه اسلامى, در خور برابرى است, تا قاضى و مفتى.

وى مى نویسد:(من تأمر على الناس& فانما هو امیر , فى الحقیقة من صاحب الامر.)

کسى که امارت و پادشاهى پیدا کند بر مردم, او حاکم از ناحیه صاحب الزمان(عج) است.
ادامه مطلب ...