ضرورت اتحاد میان مسلمانان از دیدگاه قرآن

امروزه انسجام و یکپارچگی میان مسلمانان نه تنها از ضروری‌ترین مسائل روز به شمار می‌آید، بلکه ادامه حیات آنان به این امر مهم بستگی پیدا کرده است. امروز حساسیت به اوج رسیده دنیای غرب به مسلمانان از یک‌ سو و عدم احساس مسئولیت مسلمانان نسبت به همدیگر از دیگر سو، و نیز فتنه‌افکنی و قتل‌عامهای کینه‌توزانه دسته‌جمعی و تهاجم مرگبار با سلاحهای پیشرفته و مدرن و سکوت مجامع بین‌المللی،[1] همدلی و همسویی جهان اسلام را ضروری‌تر می‌سازد و همواره این پیام را می‌دهد که هم‌اکنون حیات و عزت مسلمانان درگرو وحدت است.

به راستی، آیا مسلمانان از خود پرسیده‌اند که با قطع‌نظر از نابسامانیهای اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و... تحمیلی بر مسلمانان، چرا این همه نا آرامیها و لشکرکشیها و قتل‌عامهای بی‌رحمانه در کشورهای اسلامی اتفاق می‌افتد و حوادثی از این دست با کدام معیار قابل توجیه و با چه منطقی سازگار است؟! نه تنها کشورهای به ظاهر متمدن و حامی حقوق بشر! چاره‌ای نمی‌اندیشند، که آنها به نحوی با عاملان چنین فجایعی همدست‌اند و دستشان را با خون هزاران انسان بی‌گناه آلوده‌اند.[2]

چرا؟ راه چاره چیست؟ تا به کی کشورهای اسلامی محل تاخت و تاز و میدان آزمایشهای سلاحهای کشتار جمعی کشورهای زورگو و قدرت‌پرست باشند؟ تا چه زمانی انسان مسلمان با دیدن صحنه‌های دردناک و به خون خفتن هم‌کیشان خود و ضجه‌زدن زنان فرزند مرده و بچه‌های مادر از دست داده، غصه‌دار باشند؟! و تا چه موقعی منتظر باشیم که زور‌مداران، با ربودن سرمایه‌های ملت مسلمان برای گرفتن جانمان، بمبهای اتم و موشکهای قاره‌پیما بسازند و با گرفتن جانمان بر آرمانهایمان نیز فایق آیند! چرا و تا به کی؟

با توجه به هماهنگی و وحدتِ نظر جهان غرب لااقل در برابر جهان اسلام، به نظر می‌رسد چاره‌ای جز پناه بردن به «وحدت کلمه» و «کلمه واحده» باقی نمانده است و هر چاره‌اندیشی که زیر بنای آن «وحدت مسلمانان» را از نظر دور داشته باشد و «ید واحده» که همان دست خداوند است، در رأس امور نباشد، قطعاً محکوم به شکست خواهد بود و سرانجام ناموفقی خواهد داشت.

اتحاد و همبستگی میان مسلمانان از جنبه‌های مختلف قابل بررسی و ارزیابی است، ولی این نوشته بر آن‌ است که دیدگاه «قرآن» را در این زمینه جویا شود و نقش این کتاب آسمانی را بررسی نماید.

. مفهوم اتحاد و واژه شناسی
برای پیشگیری از برداشتهای غلط و نادرست و احیاناً غرض‌مدارانه از واژه وحدت، اتحاد و اختلاف و...، ایجاب می‌کند که تصویری کلی از مفهوم این واژه‌ها ارائه گردد تا هم انتظار خواننده گرانقدر برآورده گردد و هم از سرگردانی و دور شدن از هدف اجتناب شود.

واژه وحدت، از ریشه «وحد» و «یحد»، «حدة» و «واحداً» گرفته شده و معنای تنها بودن و تنهایی را می‌رساند.[3] به گفته راغب «وحدت» از «واحد» گرفته شده و واحد در حقیقت شیء است که به طور قطعی جزء ندارد، سپس بر هر چیزی اطلاق شده و توصیف به وحدت می‌گردد،[4] و در کاربردهای فارسی نیز یگانگی، یگانه‌شدن و تنهایی را معنا می‌دهد.[5]

اتحاد، مفهوم یکی شدن دو چیز یا چند چیز را می‌رساند.[6] یگانگی داشتن، یگانگی کردن، یکرنگی، یکدلی و یک‌جهتی در مفهوم اتحاد نهفته است.[7] واژه متحد به معنای یکی شده، پیوسته و متفق است.[8]

اما اتحاد و وحدت بر اساس آموزه‌های قرآن کریم چه مفهومی را می‌رساند؟ باید گفت: عین واژه «اتحاد» و«وحدت» که روابط اجتماعی انسانها و یا خصوص مسلمانان را گوشزد نماید، در قرآن نیامده است، ولی همین معنا در قالب الفاظ دیگر رساتر و گویاتر بیان گردیده است، به گونه‌ای که با یک نگاه عمیق به این کتاب آسمانی و واژگان قرآن، افق جدیدی در این وادی فرا روی هر محققی گشوده می‌شود. قرآن کریم کتاب فرهنگ‌نامه و یا لغت‌نامه نیست، بلکه کتاب هدایت بشر به سوی سعادت است. از این‌رو، در این کتاب آسمانی عناوین کلی چون اسلام و مسلمانان در برابر کفر، مسلمان و مسلمانان در برابر یهود و نصاری،[9] مسلمانان در مقابل فرقه‌های باطل دیگر،[10] مسلمانان در برابر شقاق‌،[11] مسلمانان در مقابل اهل‌کتاب،[12] مسلمانان در برابر فرعونیان،[13] مسلمانان در مقابل کفار معذب،[14] مسلمانان در برابر شرک به خدا،[15] ایمان و اسلام در برابر اعراب[16] و مسلمانان در برابر مجرمان،[17] به کار رفته است.

کاربرد واژه‌های «مؤمنین» و «مؤمنون» در مقابل «کافرون» و «کافرین»،[18] و همچنین کاربرد ایمان در برابر کفر،[19] نیز در قرآن فراوان به چشم می‌خورد که بی‌تردید ناظر به واحد بودن و وحدت اسلامی است[20] و مسلمانان را مجموعه‌ای متحد و همسو و همرنگ در برابر مجموعه‌های پراکنده و متشتت دیگر قرار می‌دهد.

اما واژه دیگری که در قرآن هم بر جمعیت اسلامی و هم بر ادیان دیگر، اطلاق شده است و به نظر می‌رسد مفهوم و ملاک وحدت را بیش از هر عنوان دیگر در بردارد، واژه «امت» است که در چند جای قرآن کریم آمده است.[21]

دو: اصل واژه امت از مادّه «امّ، یئومّ» گرفته شده که به معنای قصد است و نه بر هر جماعت، بلکه بر جماعتی اطلاق می‌شود که افراد آن دارای یک هدف و یک مقصد باشند و این مقصد واحد رابطه واحدی میان افراد ایجاد کند. به همین جهت توانسته‌اند این کلمه را بر یک فرد هم اطلاق کنند.[23]

سه: امت در اصل از مادّه «اَم» به معنای هر چیزی است که اشیاء دیگری به آن ضمیمه گردد. به همین جهت، امت به جماعتی گفته می‌شود که جنبه وحدتی در میان آنان باشد؛ وحدت از نظر زمان یا مکان و یا از نظر هدف و مرام؛ بنابراین به اشخاص متفرق و پراکنده امت گفته نمی‌شود.[24]

چهار: کلمه امت، از ریشه « اَمَمَ» در لغت به معنای اقتدا و پیروی و آهنگ، پیشوایی و رهبری آمده است و در قرآن به معنای جماعتی از مردم‌ است که دارای یک راه و روش، یک هدف و یک رهبرند و از یک مرام و مکتب پیروی می‌کنند.[25]

بنابراین، با توجه به این عناوین کلی در قرآن کریم و همچنین با در نظر گرفتن مفهوم امت، وحدت و اتحاد مسلمانان عبارت خواهد بود از: ارتباط و انسجام و یگانگی همه مسلمانان در انتخاب شیوه و روش واحد برای حفظ و نیل به اهداف اساسی دینی، اجتماعی و سیاسی واحد در برابر دشمنان مشترک.


2. مقصود از وحدت
اما منظور از وحدت میان مسلمانان چیست؟ گستره آن تا چه افقی را فرا می‌گیرد؟ آیا از دیدگاه قرآن حتی اختلافات جزئی و سلیقه‌ای هم مذموم است یا خیر؟ شاید برخی تصور کنند که مقصود از وحدت و اتحاد مسلمانان این است که پیروان دین اسلام در هیچ موردی نباید دوگانگی و اختلاف داشته باشند و از عقیده گرفته تا عمل و از عبادات تا معاملات، در اصول و فروع و همه امور زندگی، آداب، رسوم، طرز فکر و شیوه‌های معاشرت و... باید وحدت داشته باشند؛ یا همه مسلمانان زیر لوایی واحد در آیند و به قانون واحد و سیاست یگانه، تن در دهند و از یک سیاست و یک رژیم سیاسی و اقتصادی پیروی نمایند. طبیعی است که این تصور خام، نه جامه عمل خواهد پوشید و نه ممکن و معقول است؛ زیرا وحدتی بدین معنا بر خلاف سنت الهی و فطرت انسانی و طبیعت بشر است.[26]

شهید مطهری(ره) با طرح این پرسش که «مقصود از وحدت چیست؟» می‌گوید:

بدیهی است که منظور علمای روشنفکر اسلامی از وحدت اسلامی، حصر مذاهب در یک مذهب و یا اخذ مشترکات مذاهب و طرد مفترقات آنها که نه معقول و نه منطقی است و نه مطلوب و عملی، نیست؛ منظور دانشمندان، متشکل شدن مسلمانان است در یک صف در برابر دشمنان مشترکشان.[27]

خداوند در آیه 103 سوره آل‌عمران می‌فرماید:

(ای مسلمانان) دسته‌جمعی به ریسمان خدا چنگ بزنید و اختلاف و تفرقه را کنار بگذارید، و نعمت خدایی را که میان شما الفت برقرار کرد، در حالی که دشمن همدیگر بودید، به یاد بیاورید.[28]

همچنین در آیه 60 سوره انفال می‌فرماید:

هر نیرویی در قدرت دارید، برای مقابله با آنها (دشمنان) آماده سازید، و (همچنین) اسبهای ورزیده، (برای میدان نبرد) تا به وسیله آن، دشمن خدا و دشمن خویش را بترسانید.[29]

همچنین در آیه 46 سوره انفال، هشدار می‌دهد: «و دستور خدا و رسولش را اطاعت نمایید، و نزاع و کشمکش نکنید، که سست شوید و قدرت (شوکت) شما از میان برود.»[30] این آیات به خوبی منظور از وحدت میان مسلمانان را روشن می‌کند. مسلمانان با وجود اختلافات سلیقه‌ای و طبیعی و اختلاف در امور جزئی و فرعی، باید در برابر دشمنان بالفعل و بالقوه خود، در جهت حفظ و دفاع از دین و دسترس به اهداف اساسی و اصولی در ابعاد گوناگون، همسو و همفکر و هم‌مرام باشند و با تمام توان و برنامه‌های منسجم و همسو، از دین و دست‌آوردهای آن دفاع نمایند. طبیعی است که این معنا هم با سرشت و فطرت متفاوت انسانها سازگار است و هم اختلافات درون دینی را در امور جزئی و فرعی ، معقول می‌سازد.

گویا همین هدف بسیار عالی و حیاتی را قرآن در یک جمله با زیباترین شکل و کوتاه‌ترین الفاظ گوشزد کرده است: «محمد فرستاده خداست؛ و کسانی که با اویند در برابر کفار سرسخت و شدید و در میان خود مهربان‌اند.»[31]

دو صفت متضاد «شدت» و «رحمت»، بلندترین و جاودانه‌ترین پیام همبستگی و همسویی مسلمانان را همراه با گذشت و اغماض درون خودی، قاطعیت وکوتاه نیامدن از اهداف کلی و اصولی دین و آرمانهای اسلامی، در برابر دشمنان دین که سر ستیز و سازش‌ناپذیری دارند، با رساترین صدا اعلام می‌کند.


3. ماهیت اختلاف و تاریخچه آن
از آنجا که اتحاد، اتفاق و وحدت در مقابل مخالفت، اختلاف و تفرقه به کار رفته است، لازم است نخست به مفهوم اختلاف و سپس به تاریخچه آن اشاره گردد:

اختلاف، مخالف اتفاق،[32] به این معناست که یکی برخلاف جهت دیگری برود. اصل اختلاف، از اختلاف مسیر اخذ شده، همانند اینکه می‌گوییم: مسیر و راه ما متفاوت است؛ او به راهی می‌رود و من به راهی دیگر. سپس همین معنا از باب مشابهت، در اختلاف مذاهب به کار رفته است، یعنی هر مذهب خلاف جهت دیگری را بر می‌گزیند.[33] به عبارت دیگر، اختلاف و مخالفت به این مفهوم است که هر کسی راهی و شیوه‌ای را برخلاف رفتار و شیوه دیگری، در حالات و گفتارش برگزیند.[34]

البته بر اساس دیدگاه علامه، کلمه «خَلف» در مقابل «اَمام» ‌یا« قدام» به معنای پشت سر است. این معنای اصلی این مادّه است و در سایر مشتقاتی که از این ریشه منشعب شده نیز این معنا نهفته است. وقتی گفته می‌شود: «اخلف وعده»؛ وعده خود را خلف کرد، معنایش این است که وعده خود را پشت‌سر انداخت، یا وقتی گفته می‌شود: «فلان خالف فلاناً او تخالفا»؛ فلانی با فلان کس مخالفت کرد و یا با یکدیگر مخالفت کردند، معنایش این است که در عقیده و یا عمل از هم جدا شدند، گویا هر یک دیگری را پشت سرانداخت. معنای «تخلّف عن امره» نیز این است که امر او را پشت سر انداخت و به آن عمل نکرد. «اختلف القوم فی کذا» یعنی قوم یکدیگر را پشت‌سر انداختند. این معنای «اختلاف» در مقابل «اتفاق» است.[35]

همچنین با مراجعه به قرآن کریم، آیاتی به چشم می‌خورد که همین مفهوم را یادآور می‌شود. از جمله آیه 65 سوره زخرف اختلافات امت حضرت عیسی(ع) را درباره او این‌گونه تصویر می‌کند: «گروهها و حزبهای مختلف از بین امت عیسی(ع) در مورد وی اختلاف کردند: بعضی به وی کفر ورزیدند و عیبش گفتند، و جمعی دیگر به وی ایمان آوردند و درباره‌اش غلو کرد‌ند و جمعی راه میانه واعتدال را رفتند.»[36]

1ـ3: پیشینه اختلاف
اینکه پیشینه اختلافات و عدم همسویی بشر، و به‌ویژه میان مسلمانان، به کجا بر می‌گردد و از چه نقطه‌ای آغاز گردیده است، فرصت پژوهش طولانی‌تری را می‌طلبد، ولی در اینجا به دو نکته اساسی اشاره‌ می‌شود:


اول: پیشینه بشر
با نگاه موشکافانه به آیات قرآن درباره اینکه انسانهای ما قبل تاریخ چه طرز تفکری داشته‌اند و چگونه می‌اندیشیده‌اند و آیا با همدیگر همسویی و انسجام داشته‌اند و یا اختلاف، نکاتی به دست می‌آید. به نظر می‌آید آیه213 از سوره بقره به روشنی پرده از روی این حقیقت بر می‌دارد و به طور واضح اعلام می‌کند که انسانهای ابتدایی، با قطع نظر از اختلاف سلیقه، به لحاظ سادگی در چگونگی زندگی و عدم پیچیدگی در اندیشه و آرمانها، نوعی اتحاد و اتفاق داشته‌اند، گرچه این همبستگی به تبع فکر و اندیشه آنان، بسیار پیش پا افتاده و ساده بوده است. ولی به همان مقیاس که سطح فکری آنان رشد می‌کند و رو به جلو می‌رود، به همان اندازه این همسویی رو به افول می‌گذارد، چنان که آیه شریفه می‌فرماید:

مردم (در آغاز) یک دسته بودند (و تضادی در میان آنها وجود نداشت، به تدریج جوامع و طبقات پدید آمد و اختلافات و تضادها در میان آنها پیدا شد)؛ (در این حال) خداوند پیامبران را برانگیخت؛ تا مردم را بشارت و بیم دهند و کتاب آسمانی، که به سوی حق دعوت می‌کرد، با آنها نازل نمود، تا در میان مردم در آنچه اختلاف داشتند داوری کنند.[37]

مفسر گرانقدر، مرحوم علامه طباطبایی(ره)، همین برداشت را از آیه شریفه دارد و آن را با این اعتبار عقلی موافق می‌سازد:

هرچه به عقب بر می‌گرد‌یم، به رموز کمتری از زند گی بر می‌خوریم، و نوع بشر را می‌بینیم که به اسرار کمتری از طبیعت پی برده است، تا آنجا که می‌بینیم نوع بشر چیزی از اسرار طبیعت را نمی‌داند، تو گویی تنها بدیهیات را فهمیده‌اند و به ‌اندکی از نظریات فکری که وسایل بقا را به ساده‌ترین وجه تأمین می‌نموده، دسترس داشته‌اند.[38]

البته این نکته را نباید از نظر دور داشت که این مفسر گرانمایه، در جای دیگری از اثر گران‌سنگش، این قاعده کلی را استنباط و ابراز می‌دارد:

مدنیت و اجتماعی بودن انسان فطری و بالطبع نیست (در مقابل دیدگاه مشهور که می‌گوید اجتماعی بودن انسان فطری است) بلکه اجتماعی بودن بشر و اینکه باید در کنار هم زندگی کنند، ضرورت ثانوی و ناچاری است و دستاورد قریحه و غریزه استخدام‌گری هر فرد نسبت به فرد دیگر است.[39]

صاحب تفسیر المنار نیز شبیه همین دیدگاه را در این زمینه ابراز می‌دارد.[40] متفاوت بودن طبیعت انسانها از نظر شکل ظاهری، رنگ، سلیقه، استعداد و... که نشانه‌های تجلی قدرت خداوند است،[41] خود زمینه اختلافات و تضادهای وسیع‌تری را فراهم می‌کرد. برخورد و تلاقی منافع مادی بر اثر توسعه بهره‌وری از طبیعت، مقام، غریزه شهرت‌یابی در سایه گسترش دانش، روابط گروهی و فردی به خاطر توسعه جمعیت و نفوس آدمی، آداب و محیط و...، هر کدام در ایجاد اختلافات نقش اساسی داشت. این امر زندگی بشر را تهدید می‌کرد و نظام اجتماعی و گروهی را مختل می‌ساخت. به گفته برخی از مفسران، این اختلافات امری ضروری و وقوعش در میان جامعه بشری امری حتمی بوده است.[42]

2ـ3: تشریع دین
اینجا بود که خداوند از درِ لطف بی‌پایان و حکمت حکیمانه‌اش، بعثت انبیا و ارسال کتابهای آسمانی را راه درمان امراض بشر، از جمله درمان اختلافات این موجود، قرار داد و نسخه بلند و جاودانه‌ای، بر اساس علم نامحدودش به ابعاد مختلف بشر، پیچید که انسان همواره داروی درمانش را از آن بخواهد.[43]

بنابراین، نخستین اختلافات که درحوزه باورها و رفتار و منافع انسان در تاریخ بشر رخ می‌دهد، به مساعدت تفاوتهای ذاتی و طبیعی آشکار و یا نهفته در انسان، شکل می‌گیرد که خود، باعث تشریع دین و ارسال قوانین الهی می‌گردد و نخستین رفع اختلاف هم به وسیله دین و آموزه‌های دینی صورت گرفته است.[44]

دومین اختلافی که در عرصه زندگی انسانها به وقوع می‌پیوندد، اختلاف و ناهمگونی در خود «دین» است. دینی که مایه رفع اختلافات بود و می‌بایست همچنان نقش خود را بالنده‌تر ایفا کند، به تدریج در خود آن اختلاف ایجاد شد. این نوع اختلافات که در مقیاس وسیع ابراز وجود می‌کرد، چیزی نبود که طبیعت کلی بشر آن را بر روابط انسانها تحمیل کرده باشد، بلکه ناشی از انحراف، لجاجت، طغیانگری و حسادتهای خود حاملان دین بوده است.[45] قرآن کریم در چندین آیه به این معنا تصریح می‌کند: «...تنها گروهی از کسانی که کتاب را دریافت داشته بودند و نشانه‌های روشن به آنها رسیده بود، به خاطر انحراف از حق و ستمگری در آن (دین) اختلاف کردند.»[46]

قرآن در آیه 14سوره شوری به صراحت این معنا را خاطر نشان می‌سازد:

‌دینی که برای نوح و ابراهیم و موسی و عیسی، تشریع کردیم، برای تو تشریع کردیم و دستور دادیم که آن را به پا دارید و در آن اختلاف نکید، ولی گروهی که عالم بدان بودند، از در حسادت و طغیان آتش اختلافات را شعله‌ورکردند.[47]

مرحوم طباطبایی(ره) اختلاف‌اندازان را حاملان دین و گردانندگان کلیسا و کسانی می‌داند که به کتاب خدا علم داشتند، اما به سبب حسادتی که به یکدیگر می‌ورزیدند و تنها به انگیزه سرکشی و ظلم، اختلاف ایجاد کردند.[48]

مرحوم طبرسی، اختلاف‌اندازان در دین را به قوم یهود مثال می‌زند که آنان با اینکه اوصاف آخرین پیامبر خدا را می‌دانستند، آن را کتمان کردند.[49]

تفسیر نمونه سیر تحول زندگی و فکری انسانها را با بهره‌گیری از آیه 213 سوره بقره، در چند مرحله؛ یعنی وحدت ابتدایی، شکل‌گیری اجتماع، بروز اختلافات و تشریع دین، هشدار انبیا، تمسک به تعلیمات پیامبران، چهره تازه از اختلافات ناشی از ستمگری و بغی، شکل‌گیری مؤمنان و کافران فهرست می‌کند.[50]


دوم: اختلافات مسلمانان
با ظهور مکتب نجاتبخش اسلام و آخرین دین خدا، در سرزمین آشفته و بحران‌زده‌ای که سالهای طولانی در آتش اختلافات ناشی از پیش پا افتاده‌ترین مسائل می‌سوخت، یکباره آلام و دردهای بی‌درمان مردمان آن سرزمین تسکین یافت و شعله‌های جنگ و نسل‌کشی فروکش کرد. جزیرة‌العرب که مهد خشونت و بی‌رحمی بود و بلند آوازه‌ترین بتهای جهالت و خدایان خرافات را در خود داشت، مبدل به کانون الفت و مهربانی و پایگاه خدا باوری گردید. انسانهایی که روزگاری تشنه خون همدیگر بودند و سایه برادرشان را با تیرهای کینه و حسادت نشانه می‌گرفتند، به جایی رسیدند که الگوی ایثار و از خود گذشتگی در راه دین خدا و نماد همبستگی پیروان آن قرارگرفتند. علی(ع)، سلمان، اباذر، مقداد، بلال، سمیه و... جز همین افراد بودند.

جنگها و کشمکشهای یکصد و چهل ساله[51] میان دو قبیله «اوس» و «خزرج»، نمونه بسیار روشن و آشکاری است که در سایه دین اسلام،‌ خاموش گردید و کینه‌ها و عداوتهای این سالهای طولانی جای خود را به برادری و صمیمیت بخشید؛ به گونه‌ای که قرآن کریم این صمیمیت و برادری و حلاوت میان آن دو قبیله را به عنوان «نعمت» بزرگ به رخ مسلمانان می‌کشد[52] و هشدار می‌دهد که این نعمت را از یاد نبردند و مدیون آن باشند.

بنابراین، در سایه تعالیم دین اسلام و با رهنمودهای مهربانانه پیامبر گرانقدر اسلام، میان طوایف و قبایلی که رو به دین می‌آوردند و خود را مطیع فرمان خدا و رسولش قرار می‌دادند، اتحاد و همبستگی عمیق ایجاد شد. تا زمانی که رسول‌الله(ص) در قید حیات بود و مسلمانان از وجود با برکت او نفع می‌بردند، اختلافاتی که باعث نگرانی و هراس می‌گردید، در میان مسلمانان وجود نداشت؛ زیرا آنان در هر موردی که دچار اختلاف می‌گشتند، به رسول‌خدا(ص) مراجعه می‌کردند و حضرت اختلافات را طبیبانه برطرف می‌کردند.[53]

اما با کمال تأسف و سوگمندانه، همزمان با غروب غم‌انگیز آن حضرت، بار دیگر اختلافاتی که به سان آتش زیر خاکستر، سر در نقاب برده بود و هنوز ریشه‌های آن از عمق جاهلیت آب می‌خورد، شعله کشید و فضای صمیمیت مسلمانان واقعی را آلوده کرد؛ گرچه به گفته نویسنده کتاب ادب الاختلاف فی الاسلام این اختلاف مؤدبانه بوده است. اکنون به نمونه‌هایی از آن اختلافات اشاره می‌شود:

1. اختلاف در فرمان رسول‌خدا(ص)
اندکی قبل از وفات رسول‌خدا(ص)، در حالی که او هنوز رمق حیات داشت و قلب مبارکش برای آینده اسلام می‌تپید، از اختلاف بر سر جانشینی خود که امتش را تهدید می‌کرد، به شدت هراس داشت. از این‌رو، برای جلوگیری از اختلافات و استقرار جانشین مورد نظرش در فضای خلوت، فرمان حرکت سپاهی به فرماندهی «اسامة‌بن زید» را به سوی مرزهای اسلام و روم صادر فرمود، ولی اختلاف شدیدی در اجرای فرمان رسول‌الله(ص) پدید آمد؛ آن هم به این بهانه واهی و با رنگ و بوی جاهلی که چرا با وجود سالخوردگانی چون ابابکر، عمر، عثمان و... در میان صحابه، جوان هفده ـ هجده ساله به فرماندهی سپاه برگزیده شود! این اختلاف و سرپیچی از دستور رسول‌خدا(ص) خشم آن حضرت را با بدن تب‌دار فراهم آورد، زیرا پیامبر خدا(ص) فرمان حضور همه مسلمانان به جز عده‌ای خاص چون علی(ع) را داده بود ونیز با اینکه در بستر بیماری افتاده بود، همواره قضیه عزیمت سپاه را پیگیری می‌کرد. اما این آرزوی رسول‌الله(ص) جامه عمل نپوشید و وقتی آن حضرت شنید که هنوز سپاه از مدینه خارج نشده، با حال بیماری و با سر برهنه به مسجد آمد و مردم را سخت سرزنش نمود و در جواب بهانه‌جویی آنان، اسامة‌بن‌زید را همچون پدر او «زید»، شایسته، شجاع و لایق فرماندهی دانست![54] و عذر و بهانه مخالفان را قطع کرد و میان خود و خدایش از یک‌ سو،‌ و مردم و پیروانش از دیگر سو، هیچ عذری را باقی نگذاشت.

2. اختلاف دراصل وفات رسول‌الله(ص)
نویسنده کتاب ادب الاختلاف فی الاسلام چندین اختلاف را بعد از رسول‌خدا(ص) نام می‌برد و نخستین اختلاف میان مسلمانان را تحت عنوان «اختلافهم فی وفاته(ص)» می‌آورد. او می‌گوید:

اولین اختلاف میان پیروان اسلام، اختلاف در اصل[55] وفات حضرت بود که توسط سید ما عمربن الخطاب مطرح شد و او شمشیر به دست، اصرار داشت که رسول‌الله(ص) از دنیا نرفته است تا اینکه ابابکر آمد و این آیه شریفه را قرائت کرد: «محمد فقط فرستاده خداست و پیش از او فرستادگان دیگری نیز بودند، آیا اگر او بمیرد و یا کشته شود، شما به عقب بر می‌گردید؟»[56] آن‌گاه شمشیر از دست عمر به زمین افتاد![57]

3. اختلاف در مورد دفن رسول‌الله(ص)
اختلاف دیگری که به عقیده نویسنده کتاب یاد شده، پس از رحلت پیامبر عظیم‌الشأن اسلام، در میان مسلمانان در گرفت، اختلاف درباره محل دفن بدن مطهر رسول‌خدا(ص) بود. برخی گفتند: باید حضرت را در مسجدش به خاک بسپاریم، ‌ولی برخی دیگر اصرار داشتند که محل دفن کنار اصحاب و در قبرستان عمومی باشد. اما ابوبکر گفت: من از رسول‌خدا(ص) شنیدم که می‌گفت: هیچ پیامبری را خدا قبض روح نمی‌کند مگر اینکه در همان محلی که از دنیا رفته است، به خاک سپرده می‌شود؛ لذا فرشی را که رسول‌خدا روی آن از دنیا رفته بود، کنار زدند و قبر حضرت را آماده کردند و بدن آن حضرت را به خاک سپردند![58]

4. اختلاف درجانشینی رسول‌الله(ص)
ماندگارترین اختلاف میان مسلمانان، اختلاف در مورد جانشینی پیامبر اکرم(ص) بود. به گفته آن نویسنده، در اینکه جانشین حضرت چه کسی باشد، از مهاجرین باشد یا از انصار، یک نفر آن را به عهده بگیرد یا گروهی، اختلاف شد. البته اوصاف و ویژگیهای خلیفه پیامبر نیز مورد اختلاف بود که آیا باید عین صفات و خصوصیات رسول‌الله(ص) را داشته باشد یا کمتر از آن هم کفایت می‌کند.[59] این اختلافات سبب شد که میان شیعه و سنی در مسائل فقهی و کلامی هم اختلاف ایجاد گردد![60]

البته برخی بر این باورند که نخستین اختلاف و شکاف میان مسلمانان بعد از وفات رسول‌خدا(ص)، درباره «امامت و رهبری» بوده است. به نقل از ابوالحسن اشعری آورد‌‌ه‌اند:

در زمان خلافت ابابکر تا عثمان هیچ اختلافی وجود نداشت و اولین اختلاف میان پیروان اسلام درباره خلافت بود.[61]

شهرستانی نیز در کتاب خود همین عقیده را ابراز می دارد و می‌آورد: این بزرگ‌ترین اختلاف و شکاف میان مسلمانان بود که سرچشمه اختلافات دیگر در طول زمانهای پس از آن گردید.[62]

این نزاع و شکاف، گرچه پس از وفات رسول‌خدا(ص) صورت گرفت و در عقاید مشترک میان آنان در عهد رسول‌الله(ص) نبود و همگان راجع به عقاید مشترک، همچنان مسلمان بودند، ولی در عین حال باعث جلوگیری از تحقق و آرمان دوران رسالت گردید.[63]

صاحب المنار، با چشم‌پوشی از آنچه پس از وفات رسول‌خدا(ص) رخ داده است، نخستین اختلافات میان مسلمانان را، اختلاف میان علی(ع) و معاویة‌بن ابی‌سفیان می‌داند و گروه دوم یعنی معاویه را «‌فرقه باغیه» می‌خواند و پس از آن، جنگ خوارج و شیعه را اختلاف بعدی و جنگ میان مصریون و وهابیون را آخرین اختلافات، بر می‌شمارد.[64]

به هر حال، آنچه در تاریخ اسلام به وضوح قابل تأیید است و هیچ تردیدی در آن نیست، این است که در آغاز، در سایه تعلیمات قرآن و تدبیرهای معمار این دین، اتحاد و همبستگی بی‌مانندی میان مسلمانان ایجاد شد و صمیمیت و اخوتی مثال زدنی نه تنها میان مسلمانان که میان غیر مسلمانان تحت سیطره اسلام نیز شکل گرفت، ولی دیری نپایید که با غروب دردناک آخرین فرستاده خدا، در همان لحظات نخست، نطفه اختلافات به شکل و قیافه جدید، منعقد گردید و همچنان در عرصه‌های گوناگون زایش یافت! اما درباره اینکه حق با کدام طرف بود و کدام طرف بر دین نوپای اسلام جفا روا داشت، باید گفت: اولاً بررسی و بحث آن، در شرایط کنونی هیچ دردی ازمسلمانان را دوا نمی‌کند؛ ثانیاً از آنجا که این سطور همبستگی و وحدت مسلمانان را هدف همت خود قرار داده است، ظرفیت آن بحث را ندارد؛ هرچند طرفداران هرگروه در جای خود اعتقادات خویش را به اثبات رسانده‌اند.


4. قرآن و ضرورت وحدت
در اهمیت و ضرورت اتحاد و همدلی در میان مسلمانان از دیدگاه قرآن، هیچ تردیدی وجود ندارد و قاطعانه می‌توان گفت که یکی از مسائل اجتماعی، که قرآن بیش از هرچیز دیگر بر آن تأکید دارد، وحدت میان پیروان آن است. قرآن این مهم را در قالب آیات متعدد و شکلهای گوناگون، مورد توجه ویژه قرار داده است و نه تنها همسویی و همرنگی مسلمانان را برای نیل به اهداف بلند اسلام دانسته، که آن را یکی از اساسی‌ترین و اصلی‌ترین آرمانهای خود برشمرده است. از یک‌ سو، هدف از آفرینش بشر، رسیدن به کمال و فضایل انسانی در سایه پرستش معبود یگانه است،[65] و طبیعی است که این هدف فقط هنگامی در دسترس است که انسان به صورت اجتماعی زندگی نماید و از دیگر سو، دستیابی به اهداف اساسی و رسیدن به منافع مشروع و دفاع از آن و بهره‌گیری از نعمتهای الهی، جز در سایه وحدت مسلمانان، امکان‌پذیر نخواهد بود.[66] هر کدام از این اهداف به نحوی در آیات کلام ‌الله مجید، منعکس شده است و نه تنها شایسته، بلکه ضروری است که مسلمانان به دامن قرآن پناه ببرند و درمان مشکلات، به‌ویژه درمان اختلافاتشان را از قرآن بخواهند.[67]

از این رو، در این بخش به ذکر سرفصلها و نمونه‌هایی از این دسته آیات بسنده می‌شود و جزئیات آن به عهده خوانندگان ارجمند واگذار می‌گردد:

1ـ4. هدف واحد در سایه پرستش خدایی یگانه
قرآن کریم دست‌کم در دو آیه از آیات الهی، به صراحت تمام اعلام می‌دارد که نوع انسان خدایی یکتا و هدف واحد دارد: «(این پیامبران بزرگ و پیروانشان) امت واحدی بودند (و پیرو یک هدف)؛ و من پروردگار (یگانه) شما، پس از (مخالفت فرمان) من بپرهیزید. پس مرا پرستش کنید.»[68]

واژه «امت»‌، که دست‌کم دو بار در قرآن کریم ذکر شده، به معنای «جماعتی‌ است که مقصد و هدف واحد آنها را جمع کرده باشد.»[69] به گفته مرحوم علامه طباطبایی(ره)، بر اساس سیاق آیه، خطاب در آیه عمومی است و تمام افراد مکلف بشر را فرا می‌گیرد و مراد از آن در اینجا نوع انسان است که به خودی خود وحدتی دارد و همه انسانها در آن نوع واحدند‌. برخی نیز همین مفهوم را امت اسلام دانسته‌اند که همه انبیای الهی در آن اتفاق‌نظر دارند.[70]

هر کدام از این دو احتمال که درست باشد، هدف و آرمان واحد، در سایه پرستش خدا محقق می‌شود و طبیعی است که نیل به هدف واحد، بدون اتحاد و همبستگی محال و یا بسیار دشوار خواهد بود.

2ـ4. تهدید به عواقب اختلاف
یکی از روشهای هدایت قرآن کریم این است که پیروانش را به عواقب و پیامدهای معصیت، تهدید می‌نماید و از این طریق انگیزه ایجاد می‌کند. قرآن در مورد اهمیت اتحاد مسلمانان نیز در آیه 105 از سوره آل عمران، خطاب به مسلمانان هشدار می‌دهد که بر اثر اختلاف و تفرقه میان خود، به سرنوشت امتهای قبلی همچون یهود و نصاری مبتلا نشوید که عذاب عظیم در انتظارتان خواهد بود: «مانند کسانی نباشید که پراکنده شدند و اختلاف کردند (آن هم) پس از آنکه نشانه‌های روشن (پروردگار) به آنان رسید، و آنها عذاب عظیمی دارند.»[71] مقصود از «الذین» یهود و نصاری هستند و آیه بر حرمت اختلاف دلالت می‌کند.[72]

برخی از مفسران می‌گوید: بعید نیست جمله «من بعد ما جاء هم البیّنات» متعلق به جمله «‌واختلفوا» باشد که در این‌صورت منظور از «اختلاف» تفرقه از حیث اعتقاد و مراد از «تفرقه» اختلاف و تشتت از حیث بدنهاست. اگر تفرقه را جلوتر از اختلاف ذکر فرمود، برای این است که تفرقه و جدایی بدنها ازیکدیگر، مقدمه جدایی عقاید است؛ چون اگر یک قوم به هم نزدیک و مجتمع و مربوط باشند، عقایدشان به یکدیگر متصل می‌گردد و در آخر از راه تماس و تأثیر‌، متحد می‌شوند و اختلاف عقیدتی در میانشان رخنه نمی‌کند. برعکس، وقتی افراد از یکدیگر پراکنده و بریده شدند، همین اختلاف و جدایی بدنها باعث اختلاف مشربها و مسلکها می‌شود و به تدریج هرچند نفری دارای افکار و آرایی مستقل و جدا از افکار و آرای دیگران می‌شوند و تفرقه و جدایی باطنی هم پیدا می‌کنند و شق عصای وحدتشان می‌گردد.[73]

بنابراین، آیه شریفه هشدار می‌دهد که اولاً شما باید وحدت و همسویی داشته باشید و آن را در هر شرایطی حفظ کنید؛ ثانیاً مانند قوم یهود و نصاری دچار تشتت و پراکندگی نشوید و ثالثاً در صورتی که به این هشدار توجه نکنید، بدانید که سرنوشت بد و دردناکی در انتظار شماست!

3ـ4. چنگ زدن به ریسمان خدا
آیه دیگر که به طور جدی ضرورت اتحاد و همبستگی، میان مسلمانان را مطرح می‌کند، آیه103 از سوره آل‌عمران است که می‌فرماید: «و همگی به ریسمان خدا (اسلام و قرآن و هرگونه وسیله وحدت) چنگ زنید و پراکنده نشوید و نعمت (بزرگ) خدا را بر خود به یاد آورید که چگونه دشمن همدیگر بودید و او میان دلهای شما الفت ایجاد کرد و به برکت نعمت او برادر شدید.»[74]

واژه «حبل»، در اصل به معنای وسیله‌ای است که انسان توسط آن به مقصد و حاجت خود برسد، مانند ریسمانی که انسان با چنگ زدن به او خود را از تهِ چاهی و مانند آن نجات دهد.[75]

در این آیه شریفه چند نکته اساسی زیر در جهت انسجام‌بخشی مسلمانان ذکر شده است:

یک: جمله «واعتصموا بحبل الله...» تمثیل،[76] یا استعاره تمثیلیه است؛ زیرا حالت و موقعیت مسلمانان در تمسک آنان به کتاب ‌الله و یا در متحد بودنشان و هم‌پشت و یار بودنشان نسبت به یکدیگر، تشبیه شده است به حالت چنگ زدن کسی از مکان بلند، به ریسمان محکمی که مایه امنیت است و از سقوط او جلوگیری می‌کند.[77]

مفسر دیگری این رابطه شباهت را این‌گونه به تصویر می‌کشد:

کسی که از مسیر بسیار خطرناک و پرتگاه هولناکی عبور کند، همواره هراس دارد از آن پرتگاه که انتهای آن ناپیداست سقوط کند، ولی با گرفتن طنابی که دو طرف آن در جایی محکم و استوار است، با اطمینان خاطر از آنجا عبور می‌کند و خود را به مقصد می‌رساند. مسیر و طریق سعادتی که خداوند در این آیه پیشنهاد می‌کند شبیه همان مسیر خطرناکی است که تمسک به کتاب خدا (و اسلام) باعث نجات می‌شود.[78]

دو: خداوند نحوه تمسک و چنگ‌زدن به این ریسمان محکم را با واژه «اعتصام» که از ریشه «عصمت»‌ است بیان کرده است؛ با اینکه می‌شد آن را با کلمه «‌تمسّکوا» و یا عبارتهای دیگر اظهار نماید. چنین تعبیر لطیف و زیبایی این نکته را به ما می‌فهماند که اگر مسلمانان با وحدت و همدلی تمام و عاری از هرگونه اختلاف و غرضهای سوء، به حبل‌الله چنگ بزنند، باید بدانند که از آفتها و لغزشها در امان مانده و بیمه شده‌اند. به قول سیدقطب، اعتصام به این نعمت است که خداوند بر مسلمانان صدر اول منت نهاده است. لذا صرف تجمع به هر شکلی مطلوب نیست، بلکه باید بر اساس عصمت باشد.[79]

سه: جمله «واعتصموا» (متمسک شوید)، از یک‌ طرف در قالب «فرمان» و دستور بیان شده و از سوی دیگر به صورت «خطاب جمعی» به ملت مسلمان است. از طرف دیگر، همان فرمان عمومی را با کلمه «جمیعاً» تأکید کرده است تا بفهماند که اولاً این تمسک باید دسته جمعی و از سوی همه مسلمانان صورت گیرد؛ ثانیاً چون در آیه شریفه هیچ قید زمان و مکانی لحاظ نشده، این تمسک وقتی در حالات اجتماعی و سیاسی مسلمانان تأثیر مثبت می‌گذارد که در طول تاریخ و در همه شرایط انجام گیرد.[80]

جالب اینکه شأن نزول آیه شریفه که دو قبیله «اوس» و «خزرج»‌اند، این خصوصیت را داشته‌اند که به طور دسته جمعی به «حبل‌الله» متمسک شده‌اند و از این قضیه زمانی نگذشت که آثار سعادت و حلاوت نعمتهای الهی در زندگی برای آنان پدیدار گشت.[81] شیخ طوسی آیه را به تمسک دست جمعی معنا می‌کند. [82]

شاید همین نکته در آیه باعث شده که عده‌ای از مفسران بر اساس روایاتی«حبل‌الله»‌ را به «جماعت» تفسیر کرده‌اند[83] و گویا خواسته‌اند بگویند: جماعت خود ریسمان محکم الهی است و کسانی که همدست و همسو باشند، نجات یافته‌اند.

زمخشری، مفسر اهل‌سنت، نیز آیه را این‌گونه معنا می‌کند: «دسته‌جمعی به خدا استعانت کنید و خود را به او استوار نمایید و اختلاف و تفرقه نکنید.»[84]

چهار: نکته جالب‌تر اینکه در آیه شریفه اتحاد و همبستگی‌ یا رفع اختلافات و درگیری میان پیروان اسلام یا تمسک به حبل‌الله تعبیر به «نعمت» شده است.

پنج: هرچند شأن نزول آیه دو قبیله اوس و خزرج است،[85] ولی خطاب آیه شریفه به عموم مسلمانان است (واعتصموا.. جمیعاً). طبیعی است که خوان این نعمت الهی همچنان گسترده است و کافی است مسلمانان از خود این شایستگی و کفایت را به نمایش بگذارند و از این نعمت بزرگ بهره‌مند گردند. این نکته که واژه «نعمت»‌ دو بار در آیه ذکر شده، خود دلیل اهمیت فراوان آن است.

مفسر گرانقدر المیزان، جمله «واذکروا نعمت الله علیکم...» را بر اساس عادت و رسم قرآن کریم، علت و سبب دعوت به اعتصام به حبل الله‌ می‌داند. خداوند می‌خواهد پیروان قرآن را به حقیقت دین و سعادتی که دین برای انسان در نظر دارد، آشنا کند و از تقلید و پیروی کورکورانه باز دارد،[86] می‌خواهد بفرماید: اگر شما را به اعتصام و عدم تفرقه می‌خوانیم بی‌دلیل نیست. دلیل اینکه شما را بدان دعوت کرده‌ایم همین است که خود به چشم خویش ثمرات اتحاد و اجتماع و تلخی عداوت و حلاوت محبت و الفت و برادری را چشیدید (داستان اوس و خزرج) و در اثر تفرقه به لبه پرتگاه آتش رفتید و در اثر اتحاد و الفت از آتش نجات یافتید. بدانید که این تمسک به حبل‌الله و اتحاد شما نعمتی از ناحیه ماست و متوجه شوید که تمامی دستورهایی که به شما می‌دهیم، به نفع شماست و سعادت و رستگاری شما را تأمین می‌کند.[87]

شش: در پایان آیه شریفه، خداوند پیامد دردناک عدم اتحاد و همدلی مسلمانان را عرضه می‌دارد (بعد منفی) و خاطر نشان می‌سازد که از آنچه برگذشتگانتان یعنی اوس و خزرج، رفته است، عبرت بگیرید؛ آنان بر اثر اختلاف شدید مشرف به هلاکت بودند، ولی در سایه لطف خدا و ظهور اسلام نجات یافتند (...وکنتم علی شفا حفرة من النار فانقذکم منها).

«شفا حفرة» به معنای لبه پرتگاه است که هر کسی قدم بر آن بگذارد، مشرف به سقوط در آن خواهد بود.[88] جمله «من النار»‌ را برخی به آتش آخرت تفسیر کرده‌اند،[89] ولی مرحوم علامه طباطبایی(ره) آن را به پرهیز از جنگها و نزاعها تفسیر می‌کند.[90]

4ـ4. پیامد اختلاف
یکی دیگر از آیات قرآن که از طریق بیان پیامد اختلاف، بر انسجام و همسویی مسلمانان تأکید می‌ورزد، آیه 15سوره آل‌عمران است؛ آیه‌ای که داستان دردناک شکست مسلمانان را در نبرد «احد» که بر اثر اختلاف میان جمعی از جهادگران ایجاد شد، به عنوان درس عبرت‌آمیز یادآوری می‌کند. این اختلاف نه تنها شکست جمعی دیگر را در پی‌داشت، بلکه تخلف و سرپیچی از فرمان مؤکد فرمانده سپاه، یعنی رسول‌خدا(ص) را نیز به ارمغان آورد و بهترین مردان خدا مانند «حمزه سیدالشهداء» را از مسلمانان گرفت و برای نخستین بار مسلمانان را به سوگ عمومی نشاند. این اختلاف به ظاهر جزئی، آن چنان تأثیر منفی بر سپاه اسلام گذاشت که حتی خبر به شهادت رسیدن پیامبر خدا(ص)، سراسر میدان جنگ را پُر کرد و بسیاری از رزمندگان، مأیوسانه رزمگاه را ترک گفتند و رسول‌خدا را تنها گذاشتند، و اگر آن عده ایثارگر و جان برکف، محافظت جان او را بر جان خویش ترجیح نمی‌دادند، معلوم نبود بر سر پیامبر خدا و مسلمانان چه می‌آمد!

آیه شریفه می‌فرماید: «خداوند وعده خود را به شما (درباره پیروزی بر دشمن در احد) تحقق بخشید؛ و در هنگامی (که در آغاز جنگ) دشمنان را به فرمان او به قتل رساندید (و این پیروزی ادامه داشت) تا اینکه سست شدید (و بر سر رهاکردن سنگرها) در کار خود به نزاع پرداختید، و بعد از آنکه آنچه را دوست می‌داشتید (از غلبه بر دشمن) به شما نشان داد، نافرمانی کردید؛ بعضی از شما خواهان دنیا بودند، و برخی خواهان آخرت... .»[91]

همه ارباب تفسیر اتفاق‌نظر دارند که این آیه و آیات چندی بعد از آن، درباره جنگ احد فرستاده شده است، منتها برخی در توضیح آن گفته‌اند: وقتی رسول‌خدا(ص) بعد ازجنگ به «مدینه» بازگشت، یکی از اصحاب گفت: چرا ما شکست خوردیم، در حالی که خدا به ما وعده نصرت و ظفر داده بود؟ آن‌گاه این آیه نازل شد.[92]

در نبرد احد، پیامبر اسلام(ص) بر اساس موقعیت منطقه جنگی، تدابیر بسیار اساسی سنجیده بود، از جمله پنجاه نفر تیرانداز به فرماندهی عبدالله‌بن جبیر مأموریت داد که در تنگه پشت جبهه نگهبانی دهند و تأکید کرد که: «بر سنگرهایتان ثابت قدم بمانید و آن را به هیچ وجه ترک نکنید و حتی اگر دیدید ما در میدان نبرد دشمن را شکست می‌دهیم و بر آنها غالب آمدیم، باز هم شما تنگه را محافظت کنید.»[93]

اما هنگامی که طلحة‌بن عثمان، پرچمدار سپاه شرک، به دست توانای علی‌بن‌ابی‌طالب(ع) به شدت مجروح شد و پای خود را از دست داد و در پی آن صدای تکبیر رسول‌خدا(ص) بلند شد، دشمن از دیدن ضربت علی(ع) بر پرچمدار خود پا به فرار گذاشت و عده‌ای از دلاوران چون زبیربن عوام، مقداد و... آنان را تعقیب نمودند.

تک‌تیراندازان تنگه وقتی این صحنه را مشاهده کردند، دچار نزاع و اختلاف گشتند. عده‌ای با فرمانده خود درباره ماندن در سنگر مخالفت کردند و خود را برای جمع‌آوری غنائم به میدان جنگ رساندند. خالدبن ولید که در کمین بود و انتظار چنین لحظه‌ای را می‌کشید، به سرعت افراد تحت فرماندهی خود را وارد تنگه کرد. آنان ده نفر باقی مانده نگهبانان دره را به شهادت رساندند و از پشت بر سپاه اسلام حمله کردند. مشرکان که در حال پراکنده شدن بودند، با این حادثه جدید، بار دیگر به خود سر و سامان دادند و دردآورترین زخم را بر سپاه اسلام وارد آوردند؛ هفتاد مرد جنگی شهید و بقیه جز اندکی که جان رسول‌الله(ص) را محافظت می‌کردند، متواری شدند.[94]

سرانجام آنچه از این آیه شریفه استفاده می‌شود، دو نکته اساسی است:

اول: اختلاف و نزاع میان تیراندازان، که قرآن از آن به «تنازع» یاد می‌کند، به طور جدی صورت گرفت. تنازع به معنای اختلاف از مادّه «نزاع» و به معنای نوعی کندن است. اختلاف را از این جهت ‌تنازع گویند که در حقیقت طرفین نزاع، هرکدام می‌خواهد دیگری را از آنچه دارد برکند،[95] یا اینکه هر یک از دو طرف نزاع، میل پیدا می‌کند به غیر چیزی که دیگری به آن متمایل است.[96] این اختلاف هم به خاطر یک امر کلی و نامفهوم نیست که طرفین در تفسیر و تبیین آن دچار آرای متفاوت شده باشند، بلکه آنان برای به چنگ آوردن مال بی‌ارزش دنیا (منکم من یرید الدّنیا) فرمان رسول‌خدا و فرمانده خود را نادیده گرفتند.

دوم: آیه شریفه پیامد این اختلاف را «سستی و ضعف» می‌داند و می‌فرماید: در اثر اختلاف «فشل» شدید. فشل به معنای ضعف توأم با اضطراب است،[97] گرچه برخی آن را به معنای ترس و جبن گرفته‌اند[98] که این معنا با وضعیت تیراندازان سازگاری ندارد.[99] بعضی دیگر گفته‌اند: «یعنی در تصمیم و عمل دچار ضعف شدید و نتوانستید نفستان را از به دست آوردن غنیمت بازدارید.»[100]

خداوند در بیان پیامد اختلاف نمی‌گوید: سرانجام این شکاف، کشته شدن عده زیادی و شکست شما بود، بلکه می‌فرماید: پیامد آن ضعف و سستی شما بود که به مراتب دردناک‌تر از شکست و از دست دادن دلاورانتان است.

سیدقطب، بعد از توضیح اختلاف میان تیراندازان دره احد، می‌گوید:

قلبها متشتت و پراکنده شدند، دیگر صف واحد نداشتند، هدف واحد از بین رفت، طمع دنیا خواهی نور اخلاص را ربود، معرکه عقیده از اخلاص خالی شد... .[101]

در نتیجه آنچه در این حادثه بر مسلمانان رفته است، برای همه مسلمانان سرمشق و درس عبرت است و هشداری است که اگر با وحدت و همدلی و آشتی زندگی نکنند، تردیدی نداشته باشند که دشمن همواره در کمین است و برای هر جمعی و هر تفکری، دامهای رنگارنگ بر اساس سلیقه‌ها و گرایشها و طیفها و... گسترانیده است.

آیات دیگری نیز بر اهمیت و ضرورت اتحاد و انسجام مسلمانان تأکید می‌کند. آیات 46و60 سوره انفال، ‌59 سوره نساء، 9 سوره حجرات، 13 سوره شوری، 153 سوره انعام و56 سوره توبه از آن جمله‌اند.


نتیجه‌گیری
منظور از وحدت مسلمانان این است که همه مسلمانان با وجود دیدگاهها وسلیقه‌های متفاوت، در برابر دشمنان مشترک یکدست و هماهنگ و منسجم عمل کنند. وحدت به معنای کنار گذاشتن مذاهب و آرای آن و ایجاد مذهب جدید نیست. از دیدگاه قرآن، ضرورت و اهمیت اتحاد، از اساسی‌ترین مسائل اجتماعی و دینی مسلمانان است. هدف واحد در سایه پرستش خدایی واحد، هشدار قرآن به پیامد اختلاف، چنگ‌زدن به ریسمان الهی و...، از بارزترین موارد تأکید قرآن بر وحدت است. اختلاف، ضعف و ناتوانی در برابر دشمنان و از دست دادن ابهت و عظمت و... را در پی دارد و سرانجامی دردناک و در نتیجه تسلط دشمنان را به ارمغان می‌آورد!

 

پی‌نوشتها:
1. اشاره به تهاجم صهیونیستها به لبنان و کشتار«قانا»‌ در سال گذشته و عملیات تروریستی وکشته و مجروح شدن دهها نفر درعراق و فلسطین.

2. اشاره به سه‌بار«وتو»کردن قطعنامه سازمان ملل در خصوص محکوم کردن صهیونیستها توسط آمریکا در مورد کشتار انسانهای بی‌گناه در لبنان (تابستان 85).

3. محمدفرید وجدی، دائرة المعارف القرن العشرین، ج10، ص645.

4. راغب اصفهانی، مفردات، ص757 (با تصرف و تلخیص).

5. علی‌اکبر دهخدا، لغت نامه، ج48، ص132.

6. سعیدالخوری، اقرب‌الموارد فی فصح العربیة و النوادر، ج2، ص1432؛ محمدفرید وجدی، دائرة المعارف، ج10، ص645.

7. لغت‌نامه دهخدا، ج48، ص132.

8. همان.

9. آل‌عمران: 67.

10. بقره: 132، 133؛ آل عمران: 84، 102.

11. بقره: 136ـ 137.

12. آل عمران: 64؛ عنکبوت: 46.

13. یونس:90.

14. نحل: 89.

15. انعام: 163؛ یونس: 72.

16. حجرات: 14.

17. قلم: 35.

18. آل عمران: 28؛ نساء: 144،141، 39؛ مائده:54.

19. بقره: 108؛ آل عمران: 167ـ177 مائده: 5؛ توبه: 23؛ غافر: 10؛ نحل: 106؛ آل عمران: 86 ـ90؛ سجده:29.

20. وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، کتاب وحدت (مجموعه مقالات)، ص205 (محمد واعظ‌زاده خراسانی).

21. وکذلک جعلْناکم امّةً وسطا لتکونوا شهداء علی الناس و یکون الرسول و علیکم شهیداً: بقره: 143؛ ولکل امّة رسولْ فاذا جاء رسولهم قضی بینهم بالقسط: یونس: 47؛ ولقد بعثنا فی کلّ أمّة رّسولا أن اعبدوا اللّه واجتنبوا الطّاغوت: نحل: 36؛ کان الناس امّة واحدة فبعث الله النبیین مبشرّین و منذرین...: بقره: 213؛ وما کان النّاس إلاّ أمّة واحدة فاختلفوا...: یونس: 19؛ انّ هذه امتکم امّة واحدة و انا ربّکم فاعبدون: انبیاء: 92؛ مؤمنون: 52.

23. سیدمحمدحسین طباطبایی، ترجمه تفسیر المیزان، ج2، ص185.

24. مکارم شیرازی و همکاران، تفسیر نمونه، ج1، ص47 .

25. کتاب وحدت (مجموعه مقالات)، ص206.

26. همان، ص204 (واعظ‌زاده خراسانی) .

27. همان، ص384.

28. واعتصموا بحبل اللّه جمیعا و لاتفرّقوا واذکروا نعمت اللّه علیکم إذ کنتم أعداء فألّف بین قلوبکم.

29. وأعدّوا لهم مّا استطعتم مّن قوّة ومن رّباط الخیل ترهبون به عدوّ اللّه وعدوّکم ...: «اعداد» به معنای تهیه کردن چیزی است تا انسان با آن به هدف دیگری که دارد برسد؛ «قوّة» به معنای هر چیزی است که یا وجودش کار معیّنی ازکارها ممکن می‌گردد، و در جنگ به معنای هر چیزی است که جنگ و دفاع یا آن امکان‌پذیر باشد؛ «رباط» مبالغه در ربط و«ربط» همان عقد و گیره است، با این تفاوت که ربط سست‌تر از عقد و عقد محکم‌تر از ربط است؛ «ارهاب» در اصل به معنای کندن نفس از ترس است که همان معنای ترساندن را می‌رساند؛ تفسیر المیزان، ج9، ص150ـ151؛ الشیخ ابی علی الفضل‌بن الحسن البطرسی، مجمع البیان فی تفسیرالقرآن، ج1ـ2، ص852.

30. اطیعوا الله واطیعوا الرسول ولاتنازعوا فتفشلوا وتذهب ریحکم... . منظور از اطاعت، دستورهایی است که از ناحیه خدا و رسولش راجع به امر جهاد از حریم دین و کیان اسلام صادر می‌شود.

31. محمّد رسول الله والذین معه اشدّاوعلی الکفّار رحماء بینهم: فتح: 29.

32. مجمع البیان، ج 1ـ2، ص447.

33. همان، ص471.

34. راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص249؛ دکتر طه جابر، ادب الاختلاف فی الاسلام، ص21ـ22.

35. المیزان، ج11، ص80.

36. همان، ج18، ص178: فاختلف الاحزاب من بینهم فویل للذین ظلموا من عذاب یوم عظیم .

37. کان الناس امّة واحدة فبعث الله النبیین مبشّرین و منذرین و انزل معهم الکتاب بالحقّ لیحکم بین الناس فیما الختلفوا فیه، وما اختلف فیه... .

38. تفسیرالمیزان، ج2، ص182 (خلاصه).

39. همان، ج2، ص 176ـ175، 186(با تصرف و تلخیص).

40. محمدرشید رضا، تفسیر القرآن الحکیم (معروف به المنار)، ج2، ص282.

41. و من آیاته خلق السموات و الارض و اختلاف السنتکم و الوانکم انّ فی ذلک لآیات: روم: 22.

42. المیزان، ج2، ص177؛ المنار، ج2، ص282 (با تصرف).

43. بقره:213: فبعث الله النبییّن مبشّرین و منذرین و انزل معهم الکتاب بالحقّ لیحکم بین الناس فیما اختلفوا فیه.

44. المیزان، ج2، ص18 و ج10، ص41.

45. همان، ج11، ص81؛ ج18، ص41ـ42؛ ج10، ص41ـ42؛ ج2، ص182.

46. بقره: 213: ... و ما اختلف فیه الاّ الذین اوتوه من بعد ما جائتهم البیّنات و بغیا بینهم ... .

47. شرع لکم من الدّین ما وصّی به نوحا و الذی اوحینا الیک و ما وصّینا به ابراهیم و موسی و عیسی ان اقیموا الدین و لاتفّرقوا فیه... و ما تفّرقوا الاّ من بعد ما جائتهم العلم بینهم... .

48. المیزان، ج2، ص82.

49. ابی علی الفضل‌بن الحسن الطبرسی، تفسیر مجمع البیان، ج2ـ2، ص554.

50. ناصر مکارم شیرازی و همکاران، تفسیر نمونه، ج2، ص94ـ95.

51. تفسیر المنار، ج4، ص22؛ مجمع البیان، ج 1ـ2، ص805.

52. همان، تفسیر نمونه، ج1، ص42؛ محمدبن جریرالطبری، جامع البیان، ج4، ص42.

53. طه جابر، ادب الاختلاف فی الاسلام، ص33.

54. عبدالحمیدبن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج1، ص159.

55. ایشان از اختلاف در فرمان رسول خدا نام نمی‌برد.

56. آل عمران: 144؛ زمر:30.

57. طه جابر، ادب الاختلاف فی الاسلام، ص 50؛ ملل و نحل، ج1، ص22ـ29: فانّ سیّدنا عمربن الخطاب اصرّ علی انّ رسول الله لم یمت... فسقط السّیف من یدعمر، و خرّ فی الارض... .

58. همان؛ ابی عیسی محمدبن عیسی‌بن سورة، الجامع الصحیح (سنن ترمذی) ج3، ص338، حدیث شماره 1018.

59. همان.

60. همان، ص 75.

61. الشیخ محمد آل عبدالجبار، الشهب الثواقب فی رجم الشیاطین، ص39 به نقل از مقالات الاسلامیین.

62. ابی الفتح محمدبن عبدالکریم شهرستانی، الملل و النحل، ج1، ص22ـ29.

63. مؤسسة آل البیت، مجلة‌ تراثنا، ج16، ص96، به نقل از مقالات و الفرق، ص2؛ تاریخ مذاهب الاسلامیة لابی زهرة، ص20 و 25 و 88؛ الشیخ ابی جعفر محمدبن جریربن رستم الطبری (الشیعی)، دلایل الامامة، ص16.

64. محمدرشید رضا، تفسیر القرآن الحکیم (المنار)، ج3، ص10.

65. ذاریات:56: وما خلقت الجن والانس الا لیعبدون.

66. السیدمحمدباقر الحکیم، الوحدة الاسلامیة...، ص29 (خلاصه مضمون).

67. السیّدعلاء الدین المدرس، الامّة الوسط (فی نظرة فی تاریخ الخروج السیاسی فیصدرالاسلام)، ص95.

68. انبیاء: 92 و مؤمنون:52: انّ هذه امّتکم امتکم امتة واحدة و انا ربّکم فاتقون: فاعبدون.

69. سیدمحمدحسین طباطبایی، تفسیر المیزان، ج14، ص45؛ ابی علی الفضل‌بن الحسن الطبرسی، مجمع البیان، ج8ـ 7، ص99.

70. همان، ج14، ص155.

71. و لاتکنوا کالذین تفرّقوا و اختلفوا من بعد ما جاء هم البینات و اولئک لهم عذاب عظیم .

72. تفسیر مجمع البیان، ج1ـ2، ص 807 ـ 808.

73. تفسیر المیزان، ج3: 579 .

74. واعتصموا بحبل اللّه جمیعا ولا تفرّقوا واذکروا نعمت اللّه علیکم إذ کنتم أعداء فألّف بین قلوبکم فأصبحتم بنعمته إخوانا.

75. تفسیر مجمع البیان، ج1ـ2، ص803؛ الامام محمدبن علی‌بن محمد الشوکانی، فتح القدیر، ج2، ص474.

76. همان.

77. محمدرشید رضا، تفسیر القرآن الحکیم (المنار)، ج4، ص20.

78. الشیخ اسماعیل حقّی البروسی، تفسیر روح البیان، ج 2، ص 89؛ الامام فخرالدین محمدبن عمربن الحسین الرازی، التفسیر الکبیر او مفاتیح الغیب، ج4، ص151.

79. سید قطب، فی ضلال القرآن، ج2، ص25 (با تصرف و تلخیص).

80. کتاب وحدت (مجموعه مقالات)، ص54: مقاله «وحدت در قرآن» از دکتر علوی مقدم (خلاصه).

81. المیزان، ج3، ص576.

82. تفسیر البیان فی تفسیر القرآن، ج2، ص549.

83. جلال‌الدین عبدالرحمن السیوطی،‌ الدّر المنشور، ج2، ص107؛ محمدبن یوسف معروف به ابی حیان الاندسی، البحر المحیط، ج3، ص 286؛ محمدبن جریر الطبری، تفسیر طبری، ج4، ص39.

84. محمود عمر زمخشری، الکشّاف عن حقائق الّنزیل وعیون الاویل فی وجوه التأویل، ج1، ص450ـ451.

85. مجمع البیان، ج1ـ2، ص 805؛ جلال‌الدین سیوطی، الدّر المنشور، ج2، ص10؛ تفسیر نمونه، ج 3، ص 38؛ اسماعیل‌بن کثیرالدمشقی، تفسیر ابن کثیر، ج2، ص‌85؛ ابوالفتوح رازی، تفسیر روح الجنان و روح الجنان، ج3، ص126.

86. تفسیر المیزان، ج3، صص572ـ575 .

87. همان.

88. همان، ص 575.

89. جلال‌الدّین سیوطی، الدّر المنشور، ج2، ص109.

90. تفسیر المیزان،ج3، ص575.

91. ولقد صدقکم اللّه وعده إذ تحسّونهم بإذنه حتّى إذا فشلتم وتنازعتم فی الأمر وعصیتم مّن بعد ما أراکم مّا تحبّون منکم مّن یرید الدّنیا ومنکم مّن یرید الآخرة... .

92. محمدرشید رضا، تفسیر المنار، ج4، ص181.

93. همان، ص182؛ تفسیر طبری، ج4، ص151: رسول‌خدا(ص) به تیراندازان فرمود: «اثبتوا مکانکم و لاتبرحوا و ان رأیتمونا قدهزمنا هم فانّا لن نزال غایبین ما ثبّتم مکانکم.»

94. همان، ص151؛ تفسیر المنار، ج4، ص182؛ المیزان، ج4، ص66 .

95. المیزان، ج9، ص122.

96. تفسیر المنار، ج10، ص25.

97. تفسیر المیزان، ج10، ص25.

98. تفسیر مجمع البیان، ج 1ـ2، ص858.

99. تفسیر المیزان، ج4، ص66.

100. تفسیر المنار، ج4، ص182.

101. فی ظلال القرآن، ج2، (جزء4)، ص107.

کلید واژه ها:  اتحاد اسلامی از دیدگاه قرآن  - اتحاد اسلامی - ضرورت اتحاد میان مسلمانان - مفهوم اتحاد

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد